Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-29@12:00:25 GMT

مردی که نخواست «شوالیه» باشد

تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۲۴۱۳۵

مردی که نخواست «شوالیه» باشد

بازار تهران حوالی دهه ۳۰، هر روز، چند مرتبه محل عبور پسرکی بود که خانه‌اش در خیابان سیدنصرالدین و مدرسه‌اش در خیام بود. در شلوغی بازار کسی از احوالات پسرک خبر نداشت که رنگ، نور و صدای بازار، ساز ناکوک مسگران و هیاهوی آدم‌ها، چه جهانی در ذهن و ضمیرش می‌آفریند و قرار است این جهان پر از خیال، چگونه و در کدام صحنه‌ها به حقیقت بدل شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در عصر و زمانه ما پسرک به هفتمین دهه زندگی رسیده و بزرگمردی در موسیقی ایران به شمار می‌رود.

به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم در ادامه نوشت: «حسین علیزاده از خانواده‌ای که هیچ فردی در آن اهل موسیقی نبود، به آموختن موسیقی علاقه‌مند شد، به هنرستان موسیقی رفت،‌ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و بعد در آلمان در رشته موسیقی تحصیل کرد. او همواره ساخت و نواخت و همچنان نیز برای معرفی موسیقی ایرانی و ترویج و اعتلای آن می‌کوشد؛ در حالی که همیشه موسیقی کلاسیک غربی هم برایش جذابیت داشته و کششی که از آن‌ سو احساس می‌کرده، دست کمی از علاقه‌اش به موسیقی ایرانی نداشته‌ است. حسین علیزاده اما روی معتبرترین صحنه‌های موسیقی جهان، موسیقی ایرانی را معرفی و عرضه کرده‌ است.

حسین علیزاده همزمان با تحصیل در دانشگاه با رادیو و تلویزیون همکاری داشت و کنسرت‌هایی برگزار می‌کرد. همچنین در دو زمینه تقریبا متفاوت مشغول به کار بود؛ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای بچه‌ها آهنگسازی می‌کرد و در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی برای بزرگ‌ترها آهنگ می‌ساخت. در تب و تاب پیروزی انقلاب اسلامی ایران به همراه محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان گروهی تشکیل داد که سه کاست به نام‌های «چاوش» روانه بازار کردند. بسیاری از آهنگ‌های انقلابی مشهور آن سال‌ها مربوط به این کاست‌هاست. او آهنگساز این قطعات ماندگار است: سواران دشت امید، حصار، ژاله خون شد و ... اما ماندگارترین اثر حسین‌ علیزاده آلبوم «نی‌نوا» است. این قطعه اول مهر ۶۲ توسط موسسه فرهنگی هنری ماهور به بازار موسیقی عرضه شد و محبوبیت علیزاده را تثبیت کرد. نی‌نوا دومین اثری بود که علیزاده برای ارکستر نوشت و پیش از آن قطعه‌ای با همین سبک و سیاق برای روز کارگر ساخته‌ بود. علیزاده می‌گوید نی‌نوا اثری است برای ساز نی در دستگاه نوا که بعدها در ارکستر زهی ادغام شده‌ است. این اثر که در دوران دفاع‌ مقدس ساخته شده، برای حسین علیزاده روزنوشت‌هایی است که از تلخی روزگار مردم این سرزمین حکایت دارد و نیز نام آن اشاره دارد به سرزمینی که تلخ‌ترین واقعه را به خود دیده‌ است.

همکاری با بزرگان

حسین علیزاده با بسیاری از هنرمندان نامدار ایرانی همکاری کرده‌ است؛ در سینما با علی حاتمی، در موسیقی با پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری و خیلی‌های دیگر. کنسرت‌های متعددی با ناظری و شجریان داشته‌ است. آلبوم «راز و نیاز» را قرار بود شجریان بخواند اما تعلل‌های استاد سبب شد حسین علیزاده خواندن آلبوم را به افتخاری بسپارد. همکاری علیزاده و شجریان در حالی آغاز شد و به برگزاری کنسرت‌هایی در سراسر دنیا انجامید که بسیاری گمان می‌کردند بین این دو هنرمند، تفرقه‌ای هست اما آنها بیشتر از شش سال به همه دنیا سفر کردند و البته مهم‌ترین و ماندگارترین کنسرت‌شان را بعد از زلزله در ارگ بم برگزار کردند.

پیشگام در تحول

حسین علیزاده چندی است نمونه‌های بی‌نظیر از موسیقی تلفیقی ارائه می‌کند؛ تلفیق موسیقی اصیل ایرانی با موسیقی برخی ملل و فرهنگ‌های دیگر. حوالی سال ۸۶ از همنشینی علیزاده با ژیوان گاسپاریان، نوازنده دودوک ارمنستان، آلبوم «به تماشای آب‌های سپید» خلق شد که نامزدی جایزه گرمی را برای حسین علیزاده به همراه داشت. همکاری با ماریا کانیوفسکا به سال ۹۷ اسبابی فراهم کرد که در روز ملی لهستان، نوای موسیقی ایرانی در ورشو به گوش علاقه‌مندان برسد و همراهی با گروه رامبراند تریو نیز امکانی بود برای رسیدن به زبان مشترکی که الفبای آن را نت‌ها می‌ساختند؛ نوازندگان این گروه توانستند از سازهای غربی نواهای ایرانی درآورند؛ آنچنان که از پیانو صدای سنتور و از درامز نوای تنبک شنیده شود.

خیلی پیشتر از این همکاری‌های بین‌المللی، حسین علیزاده قطعه‌ای به نام «ترکمن» ساخته و ارائه کرده‌ بود که نمونه ملموسی از تلفیق و همزبانی فرهنگ‌هاست که در آن تار علیزاده لحن ترکمن به خود گرفته و مخاطب را به دشت‌های سرسبز ترکمن‌صحرا پرواز می‌دهد. علیزاده موسیقی تلفیقی را حاصل ترکیب و ادغام دو نوع موسیقی توصیف نمی‌کند. برای او موسیقی تلفیقی، برقراری دیالوگ بین دو فرهنگ موسیقایی است. آنچنان که در هم‌نوازی با هنرمندان سایر ملل خودش را از برقراری ارتباط کلامی بی‌نیاز احساس کرده‌ است.

پایان شوالیه

تا سال ۹۳ که دولت و سفارت فرانسه تصمیم گرفت نشان «شوالیه» را به حسین علیزاده اهدا کند، هنرمندان متعددی این نشان را دریافت کرده‌ بودند و کار به جایی رسیده بود که به‌ صورت مستمر نشان اهدا می‌شد و فهرست بلندی از هنرمندان دریافت‌کننده این عنوان اهدایی فرانسوی‌ها شکل گرفته بود. اما علیزاده از دریافت این نشان انصراف داد. علیزاده‌ در نامه‌ای سرگشاده، اعلام کرد از دریافت این نشان بی‌نیاز است و به «حسین علیزاده» بودن قناعت می‌کند. البته پیش از اعلام انصراف این هنرمند، علی رهبری آهنگساز و رهبر ارکستر نیز در نامه‌ای سرگشاده به حسین علیزاده توصیه کرده‌ بود که پیش از دریافت نشان شوالیه کمی بیشتر تامل کند. علیزاده یک سال بعد در مهر ماه سال ۹۴ در همایش نکوداشت مولانا تجلیل شد و با افتخار نشان مولانا را پذیرفت.»

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: حسين عليزاده موسیقی ایرانی حسین علیزاده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۲۴۱۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد

چند روزپیش ودربحبوحه بازندگی وجاری شدن سیلاب شدید دربرخی استان‌های‌کشور، فیلمی درفضای مجازی منتشرشد که نشان می‌داد جوانی از اهالی روستای مزن زمین شهرستان سرباز دراستان سیستان وبلوچستان، بدون توجه به شدت جریان آب وارد یک رودخانه عمیق شد و تلاش‌کرد تا بسته حاوی اقلام پزشکی را به دختربچه مجروحی برساند که در چند قدمی مرگ بود.

سلیم گهرام‌زهی، دهیار جوان ۳۳ساله روستای مزن زمین است که به دل خطر زدتاجان دختربچه را ازمرگ نجات دهد. روز حادثه سحر درخانه بود که کف پایش دراثر برخورد با خرده‌شیشه‌های شکسته لیوان برید و خونریزی‌کرد. او مبتلا به بیماری تالاسمی بود وباوجود این‌که اهل خانه سعی‌کردند بااستفاده ازپارچه خونریزی رامتوقف کننداماخون بند نیامد. آن‌طور که گهرام‌زهی توضیح می‌دهد، روستای آنها خانه بهداشت و درمانگاه ندارد و با بند نیامدن خونریزی پای دختربچه، یکی از اقوام او که در درمانگاه و به صورت تجربی بخیه زدن را از پزشکان یاد گرفته بود به سلیم‌گفت به اورژانس روستای علی‌آباد برود و باند استریل، سرم شست‌وشو و بی‌حس‌کننده بیاورد تا پای دختربچه را بخیه بزند.

به گفته او، اگر خونریزی ادامه پیدا می‌کرد، ممکن بود دختربچه جان خود را از دست بدهد. گهرام‌زهی همراه یکی ازدایی‌های سحر به روستای علی‌آباد رفتند وازاورژانس این روستا اقلام پزشکی را گرفتند. زمان بازگشت به روستا اماشرایط بحرانی بود. رودخانه سرباز به‌شدت طغیان‌کرده و سیلابی شده بود: «موقع برگشت و به خاطر پیاده‌روی چندساعته حسابی خسته بودیم. ساعت ۵ بعدازظهر بود و برگشت‌مان چند ساعت زمان می‌برد. نباید زمان را از دست می‌دادیم و جان دختربچه در خطر بود. درحالی‌که بسته لوازم پزشکی دستم بود با دو نفر از اقوام تصمیم گرفتیم دست همدیگر را بگیریم و از رودخانه رد شویم. کمی جلوتر رفتیم، اما آن دو نفر ترسیدند.

آن لحظه به تنها چیزی که فکر می‌کردم، نجات جان سحر بود. چون خودم هم یک دختربچه حدودا دوساله دارم. رودخانه بیش از۷-۶ هفت متر عمق داشت و خطرناک بود. به همراهانم گفتم من می‌روم، هرچه باداباد. بسته لوازم پزشکی را بالای سرم گرفتم و وارد آب شدم. امواج رودخانه قوی بود. سعی‌کردم تعادلم را در آب حفظ کنم، اما جریان سیلاب اجازه نمی‌داد. هرچه تلاش می‌کردم پایم را به کف رودخانه برسانم، نمی‌شد و اصلا انگار کفی وجود نداشت. آب به‌شدت عمیق بود.۱۰دقیقه وحدود۳۰۰ متر در رودخانه با امواج آب درگیر بودم تا جایی‌که ۳-۲ سه بار به طور کامل زیر آب رفتم و چیزی به غرق‌شدنم نمانده بود.

 لوازم پزشکی خیس شده بود، اما باید همان را به روستا می‌رساندم. بعد از مدتی خودم را به قسمت کم‌عمق رودخانه رساندم تا کمی استراحت کنم. به‌شدت خسته بودم و به تجدید قوا نیاز داشتم. چند دقیقه داخل آب استراحت کردم و وقتی خستگی‌ام کمی رفع شد، دوباره شنا کردم و مسیر بی‌خطر برای خروج از رودخانه را پیدا کردم.» بعد از بازگشت به روستا، گهرام‌زهی وسایل پزشکی را برای بخیه زدن به دست فامیلش رساند: «باند و گاز استریل خیس شده و قابل استفاده نبود و برای همین از مدرسه و نانوایی باند تمیز پیدا کردیم. چون الکل نداشتیم، بعد از شست‌وشوی ابزار پزشکی با سرم شست‌وشو با کمک هم ۱۳بخیه به پای سحر زدیم.

بعد ازسه روز اورا به بیمارستان ایرانشهر بردیم و در بیمارستان گفتند بخیه‌ها خوب زده شده است، اما چون خطر عفونت وجودداشت، پزشک بخیه‌هایی که زده بودیم را بازکرد و پس از ضدعفونی کردن، محل زخم را دوباره بخیه زد. با این‌که کارم خطرناک بود، اما پشیمان نیستم و خوشحالم‌که آن دو نفر وارد رودخانه نشدند، چون ممکن بود جان‌شان به خطر بیفتدوسیلاب آنها را ببرد.» گهرام‌زهی از نبود امکانات درمانی در روستای‌شان گله‌مند است و می‌گوید، چون درمانگاه وحتی خانه بهداشت هم نداریم، اگر کسی بیمار شود یا مادر باردار داشته باشیم، همه امیدمان به خداست و چیزی نداریم که دل‌مان به آن خوش باشد.

منبع: جام جم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • از فیلمسازی بدون دیالوگ تا خندیدن به قضاوت
  • پاسخ مدیرعامل شرکت اتوبوسرانی به منتقدان/ اتوبوس‌های برقی قادرند چه مسافتی را طی کنند+ فیلم
  • ۲۱۰۰ اتوبوس در خطوط تهران فعالیت می‌کنند + فیلم
  • صداوسیما بازهم حقوق هنرمندان را نقض کرد/ اعتراض خواننده سرشناس کُرد به استفاده غیرقانونی از آثارش در «نون.خ»
  • اقدام آفریقای جنوبی علیه صهیونیست‌ها نشان داد آرمان‌های نلسون ماندلا زنده است
  • گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد
  • عجایب جدید از ویروس کرونا؛ مردی پس از ۶۱۳ روز بیماری درگذشت!
  • تا پایان سال آینده تهران ۷۵۰۰ اتوبوس فعال خواهد داشت
  • مردی که ۶۱۳ روز کرونا داشت، فوت کرد
  • سلطان سلجوقی چگونه در طرشت زمین‌گیر شد؟